یا خانمی که وارد درگاه عبیدالله میشود، در شرایطی که چند روز قبل از آن، همه عزیزان خود را از دست داده است... عبیدالله بالای مجلس نشسته و حضرت زینب (س) به همراه سایر خانمها به حالت اسیر وارد مجلس او می شوند... حضرت بسیار با صلابت سر خود را بالا میگیرند و خانمها دور او حلقه میزنند و حرکت میکنند....
عبیدالله چندین بار از ایشان میپرسد: من انت؟ تو کی هستی؟ و حضرت پاسخ او را نمیدهند تا اینکه بقیه میگویند او زینب، دختر علی بن ابی طالب است. عبیدالله که از این تحقیر شدن عصبانی شده، میگوید خداروشکر که خدا شما را در کربلا تحقیر کرد و حضرت در پاسخ میگویند خدا را شکر خدا ما را عزیز داشت و آن که ذلیل شد کسی غیر از ما بود.
عبیدالله احساس میکند جای اسیر و حاکم دارد عوض میشود و میگوید کاری که خدا با برادرانت کرد را چگونه دیدی؟ حضرت در پاسخ میگوید من جز زیبایی ندیدم!
حضرت زینب در چنین شرایطی حدود ۸۴ زن و بچه را مدیریت میکند و وقتی وارد دربار یزید میشود هم به او میگوید: تو فرزند کسی هستی که توسط جد ما آزاد شد، اینکه الان من با تو صحبت میکنم از چرخش روزگار است وگرنه اصلا شأن من این نیست که بخواهم با تو صحبت کنم.
این در حالی است که وقتی از بچه ها میپرسیم حضرت زینب چگونه شخصیتی است، معمولاً میگویند کسی که خیلی مورد مصیبت واقع شدند! این در حالی است که بُعد صلابت و رشادت حضرت زینب خیلی پررنگتر و برجسته تر از مصیبت هایی است که بر ایشان وارد شده است.
"دکتر علی غلامی"