کد خبر: ۸۴۰
تاریخ انتشار: ۱۷ مرداد ۱۴۰۱ - ۱۴:۵۱
یک بار یک اردویی رفتیم و می‌خواستیم بچه‌ها در آن مفهوم کار کردن در دنیا و تجارت را یاد بگیرند. یک پولی چاپ کردیم به نام "فانی".
ابتدای دوره ۲۰ هزار فانی به بچه‌ها وام دادیم و هر روز باید ۷ هزار فانی برمی‌گرداندند. غذایشان را از این پول باید می‌خریدند، برای بازی باید زمینه اجاره می‌کردند، بچه ها با فرغون تاکسی درست کرده بودند و در اردوگاه بچه‌ها را جابه‌جا می‌کردند و در ازای آن هزینهای می‌گرفتند.

یک نشریه درست کرده بودیم هر کس مقاله می‌داد، در ازای ارائه مقاله خود هزینه‌ای دریافت می‌کرد تا بتوانند روزی 7 هزار فانی خود را بازگردانند. هر روز، کارهایی که در اردو داشتیم را به در بورس اردو، به مزایده می‌گذاشتیم. ظاهر این اردو این بود که ما برنامه خاصی برای بچه‌ها نداریم و آزاد هستند. 

اما خودشان باید برای هرکاری فکر می‌کردند و چون بچه‌ها عادت به فکر کردن نداشتند و همیشه همه چیز برایشان فراهم بود بسیار خسته شده بودند! 

آخر اردو بچه‌ها گفتند ما فهمیدیم که چیزی در این دنیا به راحتی به دست نمی‌آید و ما هم همین را میخواستیم.

"حجت الاسلام وافی.”

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: